1396/07/17 اهالی جلو ایستگاه نیش ترمزی میزنند و با تعجب داخل ایستگاه صلواتی را نگاه میکنند. بچههای قد و نیم قد داخل ایستگاه در جنبوجوشاند و این نخستین سؤالی است که ذهن همه را درگیر میکند. بچههای 11تا12 ساله ایستگاه را میچرخانند!؟ صدای نوحه ایستگاه شهرک را پر کرده و حال و هوای دیگری به خیابان داده است و اهالی دور تا دور غرفه را گرفتهاند. در این ایستگاه صلواتی نیز بساط چای مثل تمامی ایستگاهها به راه است اما هرکسی به این ایستگاه میآید با یک نذر فرهنگی به خانه برمیگردد.
بچههای اکباتانی نخستین گروه دانشآموزان نیکوکار در شهر تهران هستند که زنگ نیکوکاری برای آنها به دست جمشید مشایخی زده شده و آنها بعد از گذشت چند ماه کارشان را بهطور رسمی شروع کرده و برای روزهای محرم متفاوتترین ایستگاه صلواتی در تهران را برپا کردهاند. روزهای قبل از محرم تمام قلکها شکسته شد تا در دهه اول محرم ایستگاه کوچکی به سبک خودشان راه بیندازند و عزاداری کنند. عزاداری که با ترویج فرهنگ همراه است. غرفه پر است از بستههای کوچک گندم. یکی از بچهها چای میریزد و آن یکی سینی به دست به عابران و خودروهای در ترافیک مانده چای تعارف میکند. در کنار چای و شیرینی و صدای نوحه و صلواتهایگاه و بیگاه، کمی آنطرفتر بچهها بستههای گندم را به مردم هدیه میدهند و میگویند: «گندمها نذر پرنده است.» قلبهای مهربان و دلهای پاک بچهها پر میکشد تا گرسنگی روزهای سردِ پاییز و زمستان پرندههای محله را برطرف کنند و یکی از نذرهایشان نذر گندم برای کبوترهاست. «طاها طهماسبی» کلاس ششم است و پای ثابت ایستگاه صلواتی. او میگوید: «حوالی 6 بعدازظهر چراغ ایستگاه را روشن میکنیم و تا هر وقت وسیله برای پذیرایی و نذرهای روزانه داشته باشیم میمانیم و زودترین ایستگاهی هستیم که تعطیل میشود. استقبال مردم زیاد است و نذریها بعد از 2تا3 ساعت تمام میشود. زودترین نذری که در این شبها تمام میشود نذر کتابمان است و راستش من خیلی تعجب میکنم که هنوز این همه آدم کتاب میخوانند! »
دانه برای پرندهها
اعظم حاجی یوسفی مدیر خیریه و سرپرست بچهها در کارهای خیرخواهانه است او میگوید: «گندمها را نذر پرندهها کردیم تا با شروع فصل سرما گرسنه نمانند. فکر میکنید وقتی پسربچهها یاد میگیرند باید حواسشان به تمام موجودات زنده باشد و از آنها در برابر آسیبها، حتی سرما مواظبت کنند؛ روزی خیالشان میرسد سنگ به کبوتر بزنند یا پرندهای را با تیروکمان بزند! نه! برای تمام این نذرهای فرهنگی فکر داشتهایم و علاوه بر جنبه تربیتی و اجتماعی بچهها قصدمان این بوده که مهارتهای زندگی را یاد بگیرند و یاد بدهند.» طاها با خنده میگوید: «یکی از اهالی گندمها را که گرفت، گفت بیشتر بده آجیل مشکلگشاست!؟ گفتم: نه گندم برای پرندههاست! همه میگرفتند و میگفتند قبول باشه.»
هدیه کیسه پارچهای
«امیرعلی عزیزیان» از بچههای قدیمی خیریه است. با خنده میگوید: «به یکی از اهالی گندم دادم و خیال کرد تخمه است! گفت بیشتر بده! گفتم نه تخمه نیست دانه کبوتر است گفت: چرا به من این دانهها را میدهی!؟ گفتم: تا شما بریزی برای کبوترها که گرسنه نمانند! » بچهها خاطرههایشان را مرور میکنند و از اینکه نذوراتشان را خودشان پخش میکنند و درباره کارهای فرهنگی و اجتماعی با مردم صحبت میکنند، خوشحالند.
حاجی یوسفی درباره نذر فرهنگی و حفاظت از محیطزیست میگوید: «کیفهای نمدی را از گروهی از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش خیریه که برای گذراندن روزگار خیاطی میکنند و کیفهای متقالی میدوزند، خریداری کردیم. بیشتر از 50کیسه متقالی از زنان سرپرست خانوار خریداری شد و در شب آخر همراه با شربت و شیرینی در ایستگاه صلواتی پخش شد. بچهها از مردم خواهش میکردند که با گرفتن این کیفها خیال استفاده از کیسههای پلاستیکی را از سرشان دور کنند و همراه خود این کیفهای پارچهای را ببرند.»
طاها میگوید: «درباره اینکه کیسههای پلاستیک چقدر برای محیطزیست ضرر دارد و چقدر طول میکشد تا تجزیه شود حرف میزدیم و بعد کیسههای پارچهای را میدادیم.»
نذر کتاب، پرطرفدارترین نذر این شبها
بچهها کتابهای خوانده شدهشان را از خانه آوردند و با کمک دوستان و فامیل تعداد زیادی کتاب جمع شد، علاوه بر آن کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان کتابهای کودک و نوجوان هدیه کرد و با کتابهایی که در خود مؤسسه در طول این سالها جمع شده بود، هر شب بین 80 تا 100 جلد کتاب به اهالی محله اهدا میشود. «نوید رستمی» کلاس ششم است. او میگوید: «بیشتر کتابهایمان کتاب کودک و نوجوان است اما بزرگترها کتابهای رده سنی خودشان را میخواهند. کتاب از همه نذرها زودتر تمام میشود.» او ادامه میدهد: «این شبها برایمان خاطره شده است، برای نخستین بار ایستگاه خودمان را داشتیم گرچه دو شب برق رفته و ایستگاه خیلی کوچکی است اما در همین ایستگاه کوچک کارهای انساندوستانه بزرگی میتوان انجام داد. یاد گرفتهایم سر قولهایمان بایستیم و اگر قول میدهیم برای کمک برویم حتماً حضور داشته باشیم تا کار برای بقیه سختتر نشود.»
او میگوید: «اهالی شهرک چای و شیرینی میخورند و نذرهای فرهنگیمان را میگیرند و خودشان با علاقه خیریه کمک میکنند. حتی برای کمک نقدی کارتخوان میخواهند که ما نداریم. کنار نذرها کارتهای کوچکی از نام و نشانی خیریه روی نذرهای فرهنگی گذاشتهایم تا هرکسی که فلسفه کارمان را بداند و از کارهای ما با خبر باشد و تمایل داشته باشد با ما تماس بگیرد.»
مشارکت هممحلهایها
حاجی یوسفی میگوید: «در این مدت که ایستگاه نذری بچهها پهن شده است، صدای تلفن مؤسسه قطع نمیشود، همه میخواهند برای سال آینده شریک شوند. یکی نذر کتاب کرده و اغلب همشهرکیها شرایط عضویت بچههایشان را در مؤسسه میپرسند. اهالی تحت تأثیر حرفها و کارهای بچهها قرار و تصمیم به مشارکت گرفتهاند و این بهترین اتفاقی است که میتواند بیفتد.»
او ادامه میدهد: «آموزش برای بچههای نیکوکار آموزش دوجانبه است. بچهها از اینکه برای خودشان در محرم ایستگاه صلواتی دارند و میتوانند سهم کوچکی در عزاداری امام حسین(ع) داشته باشند خوشحال و راضیاند و از طرفی کار متفاوت آنها به بچهها تعامل اجتماعی را یاد داده است. اینکه با مردم همکاری داشته باشند و آستانه تحملشان را در مقابل نظرات مخالف بالا ببرند.»
نوشتن دیدگاه